راستش را بخواهید مغز گونه جانوری ما معمولا کار نمیکند، دلیل اصلی این حرف این است که اگر کار میکرد که نمینوشتیم و مثل آدمیزاد به زندگی خودمان ادامه میدادیم. هر چند شواهدی در پشت نوشتههای برخی از بزرگان طنز موجود است که نشان از کار مغزی متفکر اما بی کار در پشت صحنه دارد، لذا پس از م با متخصصین و جانورشناسان تصمیم بر این شد که یک اسکن مغزی تهیه و آن را در اختیار شما قرار دهیم.
البته درک می کنم که شما مثل یک متخصص مغز قادر به تشخیص و درک بیماریهای مغزی ما نیستید ولی سعی خواهم کرد که در حد امکان تصویر پایین را برای شما توضیح دهم.
همانطور که در تصویر مشخص است نقاط تاریک بسیاری در مغز یک طنز نویس وجود دارد، که در اصل خاموش شدهاند تا هیچ دردی را حس نکند ولی باور کنید جواب نمیدهد، ولی خب نقاط روشنی هم هستند که خیلی جواب میدهند، این نقاط روشن همانطور که در تصویر مشخص است، همراه سه موجود یعنی انسان، میمون و ماهی در مغز طنز نویس در حال ولگردی میباشند.(فلشها ربطی به مغز طنز نویس نداشته و مسیر حرکت سوژه را در جهات مختلف نشان میدهد.)
انسان به مصلحت خود فکر کرده و میمون بازیگوش است و ماهی فقط فکر خوردن و خوابیدن و زیر آبی رفتن است. این سه موجود که هیچ تفاهمی با هم نداشته و معمولا هدفی جز تخریب یکدیگر ندارند. در تضادی نامعقول منجر به وجود آمدن طنزی خواهند شد که بدون اینکه کسی طنز نویس را به بستر نوازش ببرد و چند جایمان کبود شود، موفق به در آوردن صدایی مثل هندل یا خوک(بخوانید خنده) از شما، به علت آسیب دیدگی قسمتی از شلوار، یک وجب پایین تر از کمربند جامعه شده، و طرز رفو را در یک وجب بالاتر از زانوی آن توضیح خواهند داد.(جمله فلسفی بود لطفا یکبار دیگر پاراگراف را بخوانید!)(تاکید میکنم یک بار دیگر هم بخوانید!)(اگر نخواندید! که هیچ.ولی خواهش میکنم بخوانید!)
حال اجازه دهید سراغ نحوه تصمیم گیری و عملکرد مغز برویم!
نحوه تصمیم گیری و عملکر مغز:
- سوژهای دردناک اتفاق میافتد.
- میمون سوژه را برداشته و مشغول بازی با آن میشود.
- سوژه تغییر شکل میدهد اما هنوز اگر دیده شود، انسان را کتک خواهند زد.
- اما میمون قصد دارد که هنرش را به همگان نمایش دهد.
- انسان سعی میکند که میمون را وادار به بی خیال شدن کند.
- انسان و میمون با هم گلاویز میشوند.
- سوژه بین دست انسان و میمون آنقدر جابهجا میشود که ناگهان در آب پیش ماهی می افتد.
- میمون بیخیال شده و میرود تا سوژه دیگری برای بازی پیدا کند.
- سوژه توسط ماهی زیر آب جویده شده و تغییر شکل پیدا میکند.
- انسان سوژه جویده شده، هضم شده و دفع شده را بر میدارد و از طریق قلم بیرون در میگذارد تا دیگر دست میمون به آن نرسد.
- شما سوژه را دیده و به شکل اصطلاحاً کج و کوله و غیر استاندارد آن(خارج از نگاه عادی آن) میخندید.
نتیجه:
چیزی که در نهایت شما می بینید، نتیجه تغییرات بازی میمون، کشمکش انسان با میمون و زیر آبی رفتن ماهی است که برای خالی شدن دل و خیال انسان، روی کاغذ ریخته شده است که شاید در نگاه اول به آن بخندید، ولی اگر در نگاه دوم هم به آن خندیدید و در چند نگاه دیگر هم این کار را تکرار کردید، سر انجام در یکی از نگاهها دیگر نخندیده و به نکته زیر آبی رفته شده در آن پی خواهید برد، که این کشف، هدف طنز نویس و نحوه کارکرد مغز او برای رسیدن به این هدف است.
پی نوشت:
چیزی که در بالا نوشته شده، آیه قرآن نیست و ممکن است جانوران و فرشتههای دیگری در مغز برخی دیگر از طنزنویسان مشغول فعالیت و زندگی باشند! پس لطفا به کسی بر نخورد چون حداقل مغز بنده اینگونه کار میکند! اگر طنز نویس هستید آیا همین روند در مغز شما نیز وجود دارد؟
و من الله توفیق
God Bless you
خیلی مخلصیم!
درباره این سایت